اکنون ، علی

هرچه "بیرون" بود فروختیم ، تا "درون " بخریم ..

اکنون ، علی

هرچه "بیرون" بود فروختیم ، تا "درون " بخریم ..

کشته اندم و جسدم در جایی پنهان است…

توئی که می شناسمت، 

ای آینه بردار…ای سردار آینه …ای نظر می کنی بر آینه… 

چون نظر کردی بر آینه، جسدم بر تو پنهان است…

لاله روئیده است بر کفنم…

کشته اندم و زیر لاله ی گوشت انداخته اند… 

لاله ی گوشت ، 

همان هاله ی لاله ی گوشت که ابتدا آغاز تمام جهان بود…

اندر امیدواری...

ای گنج نوشدارو  برخستگان نظر کن 

مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری

عمری دگر بباید بعد از وفات  ما را 

که این عمر طی نمودیم  اندر امیدواری..  : )


اندر امیدواری 

ان در امیدواری

عن در امیدواری...

: )

کم حرفی

دقت کردید من ماهی 1 نوشته رو هم به زووور سنبه  مینویسم ؟

نه که نکته ی قابل عرضی نباشه ها . نه 

که اتفاقا دهنم گاییده شده . عین اسب بخار کار میکنم و مالیات میدم .تازه میخوان ارزش افزوده رو از 9درصد به 10 هم افزایش بدن . خب لامصب ، 

دقت دریافت مالیات در حد کانادا و امریکا ، اما کیفیت زندگی در حد گینه و بورکینافاسو.

در این میان ، دست فری هم اسیب دید.به شکلی مسخره . البته 3 مرداد این اتفاق افتاد ، اما تا الان درگیرش هستیم.  اسکافوئید دستش اسیب دیده و 5 ماهه گرفتاریم

و هی داریم عقب میوفتیم از پروسه ی زبان خوندن و مهاجرت از این خراب شده .


ولم کن ، حال ندارم وراجی کنم.

این قافله ی عمر عجب میگذرد ....

آقا من کِی 32 ساله شدم ؟

من همین دیروز بود که 

راه رفتن رو یاد گرفته و دست مادرم رو رها کردم.

طلوع خورشید

آقا دو سه تا چیز هست که  وقتی در آقایون نمود  میکنه ، به شدت  چندشناک و حال به هم زنه... دو تا شو میگم


یکیش حسادته ،

دومیش چاپلوسی و لیس زدن برای خانم ها.داداش یه دو دقیقه سرتو از بین پاهاشون بیار بیرون ، خورشید طلوع کرده.

یه ذره نگه دار خودتو مررررد ، چیه عین کفتار همش  تو کمین هستی که یه اهو بیاد وسط  و بریزی روش

زیر تیر چراغ برق

....


این روزا که میگذره

 

کارمون بگیره ، 

میریم یه جا که عشق ، قانونه !  جُرم نیست..




جنس فروخته شده ، پس گرفته ...

تو وبلاگ خانوم ف دیدم در مورد اتاق پرو  و پس گرفتن و  اینا صحبت کرده. یاد تجارب خودم افتادم.

سال های ابتدایی فروشندگیم ، هر جنسی رو هم پس میگرفتم ، هم تعویض میکردم. با وجود اینکه میدونستم دارم تو ایران زندگی میکنم و

مردم عزیز کشور چه کار هایی که نمیکنن.ولی دایورت بودم ،  همکاری میکردم با مشتری . هم پس میگرفتم ، هم تعویض میکردم. هرچند که از طرفی هم معتقد

بودم که در صورتی که از اون جنس استفاده کرده باشن ، با پس گرفتن ام دارم  به خریدار ِ بعدیه اون جنس خیانت میکنم و یه جورایی حق الناسه.


گذشت و گذشت و کم کم در طی چند سال  چیز هایی دیدم که  واقعا  احساس کردم از نیّت خوبم  سو استفاده کردند این مردم زیبا .


ریسه فروختم ، بعد از پس گرفتن کالا  متوجه شدم گوشه اش کیک شکلاتی زده شده و باهاش جشن تولد 1 شبه رو گرفتن و فرداش پس آوردن.

بلندگو فروختم ، فهمیدم بعد از راه افتادن کارشون  و مجلسشون ، برام پس اوردن.

فتوسل نوری  فروختم ، متوجه شدم برد داخلش رو تعویض کردن و یه برد معیوب داخلش گذاشتن و برام پس اوردن.

و  چند مورد دیگه .

 توی دفترم یادداشت کردم . از 45 مورد ، فقط4 مورد   دلیل موجه داشتن و  واقعا" نیازی به اون کالا نداشتن.یعنی فقط 8 درصد.

تا چند سال بخاطر اون 8 درصد  پای  خیلی چیزاش موندم و پس گرفتم ، تا پارسال که اون 8 درصد رسیده بودن به 0 درصد : )))

و من موندم و یک تجربه ای جالب :


- ایرانی ، درست بشو نیست.

من هی از خودم شروع کردم و سعی کردم  با یک گل بهار بشه . اما نشد و من موندم و این تجارب و فکت های اسفناک  ؛

که  تا مادامی که در ایران زندگی میکنم  هرگز حاضر نیستم به تجربه ام پشت کنم.




ویروس ِ وحشتناک

آقا یه 10 روزی هست کف خونه دارم عر میزنم. هستی و نیستیم اومد جلو چشمم تا خوب شم

اولش فکر کردم سرماخوردگیه ، سه روزی هم  درگیر بودم اما بعدش فهمیدم یه ویروسه که نشسته تو گلوم و

گرفتارم کرده. در نهایت با 10 روز  قرص و دعوا  خوب شدم.

مراقب باشید ...